فراموش شدگان...
میدونم منو تکیه گاه میدونید و زیر سایش آرامش میگیرید ...
میدونم دنیاتون زیر رو بشه منو باید آروم ببینید تا آرام بگیرید...
میدونم همتون حق اشتباه دارید اما مرشدتون نه،بایستی هموار کنه مسیرتون رو تا باز اشتباه کنین...
میدونم اگه یه روز نوشته هام ببین باور نکنین کوه دناتون شبیه تپه هم نیست ،صدای شکستنتون گوشهامو کر کنه ...
باور کنین زیر اون پوست سخت یه انسان شکسته هست که خیلی وقته یادش رفته خودشم حق زندگی داره...
باور کنین تو دل اون آدم سخت هزار آرزوی مدفون شده و هزاران دیوونگی نکرده آرمیده...
باور کنین با تمام عشق و احساسی که خرجتون میکنه این دوره گرده ته بقچه اش چیزی واسه خودش نمونده باقی ...
گاهی بد نیست برگردیم به پشت سر نگاه کنیم و به همه اونایی که عصا شدن تا ما پرواز کنیم بگیم،
دمت گرم که هستی ...
ممنون که هستی ...
میدونم که هستی ...
مدیونم که هستی...