دروود خدمت رفقای گل و دوستان جان...

حق باشماست ...مدتی است که کمرنگ شدم ...

دارم یه داستان کوتاه می‌نویسم ...یعنی دارم سعی میکنم بنویسم ...

بابت نظرات ارزشمندتون ممنونم ...

متاسفانه همین طوره من زندگی رو سیاه و سفید میبینم یا دقیقتر، بیشتر تار میبینم انگاری با درد جملاتم پربارتر می‌شوند ...

اینکه زندگی یه شوخیه وما جدیش گرفتیم رو هضم نمیکنم...

وبابت اینکه این مدت نرسیدم به مطالبتون نظر بگذارم عذر خواهم...