ازم پرسید که خوب تا اینجا اومدیم ...

گفتم آره...

پرسید بعد از این چی ؟

گفتمش من تا همین جا بلد بودم ...

گفت این که نشد ساختن ...

گفتمش اگر ساختن می‌دانستم ویرانه ای آباد نبودم در حال فرو ریختن دوباره...و دوباره ...

خشت این برج و بارو از ازل کج بود ...